درد و دل های یه دختر تنها....
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم ! و فهمیدم… تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم!
این همه پست گذاشتم و درد و دل کردم.... الان واقعا حالم بده.... از همیشه بدتر.... شعری پیدا نشد که حالمو نشون بده... چرا خدا داره منو یتیم میکنه؟ چرا تنها خونوادمو داره ازم میگیره؟ نمی دونم..... فقط میخوام خوشحال باشه... اگر بدون من خوشحال منم راضیم... خوبه که خاطراتش هست و نمی ذاره یه لحظه هم بودنشو فراموش کنم...
نظرات شما عزیزان:
salam
kheyli alii bod
پاسخ: ممنونم! مرسی!
kheyli alii bod
نوشته شده در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, ساعت
16:48 توسط SoGoLi| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |